آقای مدیر سایت با سلام . من یاسر هادی پور مدیر سایت دهستان چهارده هستم . درخصوص معرفی دهستان چهارده در سایت شما از عکسی که هنگام آبگرفتگی پل الزهراء چهارده با گوشی مبایلم گرفته بودم استفاده کردید در حالی که دهستان چهارده با زیباییهای فراوان می باشد که عکسهای زیادی از آن در روی سایت رسمی دهستان چهارده قابل مشاهده می باشد. لطف کرده آدرس ایمل خودرا برایم ایمل کرده تا چند عکس زیبا که معرف و گویا و حقیقی در معرفی چهارده باشد برایتان ایمل کنم . از معرفی دهستان چهارده در سایت شما متشکرم .

باسلام
خواهشمند است نسبت به انعکاس خبر برف در کرکان و کمک رسانی توسط نفربرهای زرهی ارتش اطلاع رسانی فرمایید.
آیا خسارتی به اهالی و یا خانه های روستا وارد شده؟
آیا کسی آسیب دیده؟
اخبار اعلام نمود کانون بحران از کپورچال تا آبکنار بوده است، آنجا چه خبر است؟
با تشکر و احترام

با عرض سلام و خسته نباشید
یکی از مشکلات این کشور این است افرادی که کاری انجام می دهند خصوصا این کار منحصر به فردباشد و یا کلیشه ای نباشد و یا چشمگیر باشد و یا تحسین دیگران را به همراه داشته باشد مورد کم لطفی، بی محبتی، اتهام و … واقع می شوند.
اگر آسیب شناسی کنیم دلایل زیادی برای این کار وجود دارد که خارج از حوصله است.
در فرهنگ ما رقابت عاقلانه کمتر دیده می شود و جایش را به حسادت، عیب جویی ، انتقاد توسط هر فرد غیر متخصصی و … داده است.
قطاری که ایستاده و حرکت نمی کند کسی به سویش سنگ پرتاب نمی کند ولی قطاری که در حال حرکت است افراد بی فرهنگ به سویش سنگ پرتاب می کنند. ( البته بدلیل عدم وجود قطار در گیلان مردم این استان با این ضرب المثل آشنا نیستند )
به هر حال کار شما جای تحسین و تشکر دارد و از کارتان دلسرد نشوید.
به دنبال ارائه بیوگرافی افراد موفق کرکان باشید که تعداد آنها کم نیست.
موفق و سربلند باشید. علی کرکانی

سلام آقای مدیرخسته نباشید لطفا یه مقداردرموردشهراطاقورروستای شکرکش هم مطالب جمع آوری کنیدودرسایت خودتون بگزارید. مطالب شماخیلی جالب هست خیلی به شناخت گیلان کمک می کنه ازتون ممنونیم

باتشکر
ناهیدگلدوست اطاقوری

با سلام خدمت مدیریت سایت وتشکر به خاطر اینکه این سایت موجب ان شد که دوستان قدیم را پیدا کنم با سپاس فراوان وعرض خسته نباشید

سلام درود
عید برشما مبارک پیشاپیش آرزوی موفقعیت برای شما خواهانم.

مدیریت محترم سایت گرانمایه ی کرکان بندر انزلی
باعرض سلام و ادب
از این که”وب آبکنار کادوس و شعر وادب “راقم این سطور را در سایت ارجمند تان انعکاس داده اید ، جادارد که از جناب عالی
بی نهایت سپاسگزاری کنم و بااحترام به تلاش شما در راه اعتلای فرهنگ گیلان .
دوستدار همیشگی ات – فرامرز شکوری

با عرض سلام. این سریال غریبه که تو یکی از پستها گفتید میشه جایی گیرش بیارم؟ با تشکر

باسلام و عرض احترام
جالبه! چند وقت پیش اومدم کرکان، خیلی از کسانی که سالها توی تهرن زندگی کردن اونجا بچه دار شدن نوه دار شدن برگشتن و یک خونه ای و یا چیزی درست کردن و دارن توی اون زندگی می کنن! روند مهاجرت از روستا به شهر معکوس شده!
بنده هم می خواستم بیام کرکان زمین بگیرم اما قسمت شد جای دیگری از گیلان زمین گرفتم و دارم می سازم که گاهی بیام برای هواخوری!
همیشه موفق باشید

سلام و خسته نیاشید ، یادی از شیدعزیزو مظلوم روستایمان تربه بر : شهید تیرداد رجبی در فروردین ۱۳۴۸ در روستای تربه بر متولد شد ، با وضعیت بد اقتصادی که در خانواده ها در آن زمان وجود داشت تیرداد کوچک ما بزرگی بود در کمک به پدر و مادر در کارهای کشاورزی و منزل ، با اینکه کوچک و کم سن وسال بود حس تعاون و همکاری او مثال زدنی بود ، در زمستان سال ۱۳۶۴ برای آموزش نظامی به عنوان یک بسیجی به منجیل رفت . درتابستان سال ۱۳۶۵ به کردستان و سپس منطقه جنگی حاج عمران واقع در عراق منتقل شد . بسیجی کوچک و عزیز ما در ۱۰ شهریور همان سال به جان بر کفان شهید پیوست . البته تازه داستان یوسف ما شروع شد . چرا که تیرداد عزیز ما مفقودالاثر شد ، من تا آن زمان نمی دانستم که مفقودالاثر یعنی چه . غروب روز ۱۶ شهریور ۶۵ بود که مشاهده نمودم که در همسایگی ما جلوی خانه آقای مرتضایی شلوغ است ، به پدر و مادرم خبر دادم و آنها به منزل شهید مرتضایی رفتند ، بند دلشان پاره شد و هنوز پارگی آن التیام نیافته ، هنوز نام شهید ، نام مفقودالاثر و نام تیرداد دلشان را ریش ریش می کند . تیرداد و شادمان دو دوست صمیمی بودند که با هم به منطقه اعزام شده بودند و شهادت یکی و بی خبری از دیگری شاید هزار معنا و هیچ معنا نداشت . شاید از فردای همان روز در منزل ما کلمه ی جستجو معنا پیدا کرد ، جستجو در کجا ؟ در بین شهدا ، بیمارستان ها ، فیلم هایی که هلال احمر پخش می کرد ، و همه ی اینها قلب والدینم را به درد می آورد ، بعد از چهل روز ساک تیرداد را آوردند ، در داخل ساک وصییت نامه نوشته شده بود ، خدای بزرگ تیرداد هفده ساله ما برایمان وصییت نوشته است . دیگر به جای اشک از دیدگانمان خون می چکید ، یک وصییت نامه کوتاه و مختصر ، در قسمتی از وصییت نامه نوشته شده بود که پدر و مادر عزیزم اگر جنازه ام را نیاوردند اندوهگین نباشید ، و ما متحیر که برادر عزیزمان از کجا می دانست که مفقودالاثر می شود . به هر حال سال ها از دوری تیرداد و پیکرش از زادگاهش گذشت ، چه زمان ها که به ما خبر می داند در تهران در فلان منطقه اجساد شهدای مفقودالاثر پیدا شده و پدر و مادر وبرادر به آن جا می رفتند و دست خالی بر می گشتند ، ما در آن زمان سن و سالی نداشتیم ، اما هر بار می دیدیم که چقدر پدرمان پیر و مادرمان غصه دار می شود یادم هست یک بار پدر از یکی از شهر ها پس از دیدن اجساد شهدا باز گشته بود ، مردم مهربان روستایمان زودتر از پدر در خانمان منتظر بودند ، پس از آمدن پدر همه نگاه ها به دهان پدر دوخته شده بود . پدر با چشمانی اشکبار و در حالی که سر را به دیوار تکیه داده بود گفت : تابوت روی تابوت انگار که این ها پدر و مادر ندارند و اشک مجالش نداد … در هنگام آزاد شدن اسرا ما دنیایی داشتیم از شالی زار که بر می گشتیم ، پدر و مادر به همراه برادرمان با عکس تیرداد به خانه ی اسرا می رفتند و ما در کنار رادیو اسامی را گوش می دادیم گاهی خودمان می گفتیم ” رجبی تربه بر ، تیرداد فرزند ناظم و ..” خلاصه بعد از ۵ سال و ۱۱ ماه و ۴ روز تیرداد عزیزمان با استخوان هایی جدا از هم آمد آن هم چه آمدنی ، مادرم می گوید که از ۱۱۰ شهید عملیات کربلای ۲ ما نمی دانستیم که کدام تیرداد است ، چند بار از کنار تابوت ها که درونشان حاوی استخوان های جدا بود گذشتیم ، هر بار چادرم به یکی از تابوت ها گیر می کرد به گونه ای که بار آخر عصبانی شدم و گفتم چرا به چادرم گیر می کنی و… تا اینکه یکی از دوستان تیرداد که در عملیات با هم بودند می آید و از روی سجاده تیرداد که خون سرخش بر روی آن به سیاهی نشسته بود و سایر نشانه ها مشخص می شود که تیرداد عزیز در همان تابوتی قرار دارد که مدام به چادر مادر گیر می کرد ، یادم است در آن زمان من تازه به قسمت دوم وصییت تیرداد پی بردم که پدر و مادر عزیزم اگر جنازه ام را نیاوردند اندوهگین نباشید و به یاد پدران و مادرانی باشید که جسد فرزندشان هرگز به دست آنها نخواهد رسید ، یعنی تیرداد می دانست مفقودالاثر می شود و روزی جنازه اش به دست والدین و به روستای سرسبزش خواهد رسید . تیردا عزیز طی مراسم باشکوهی در۱۴ مرداد ۱۳۷۱ در حالی که استخوان هایش جدا بود و همچون سرور و سالارش حسین (ع) سر در بدن نداشت به روستای عزیزمان تربه بر بازگشت . امیدواریم که بتوانیم رهرو راه شهدای عزیزمان باشیم . رجبی

با سلام اینجانب مسعود کریمی مدیر فروش شرکت فرش زرین بافت کاشان هستم شرکت ما تولید کننده انواع فرش و سجاده فرش میباشد ممنون میشوم اگر شماره هیئت امنا مسجد یا دهیار روستا را به شماره ۰۹۱۳۳۶۱۵۴۹۶ ارسال نمایید. با تشکر کریمی کاشان

لطفا اگه ازخانواده غلامی عکس دارید بگذارید

من پدرم کرکانیه میشه با دوستان این وب سایت اشنا بشم

مدیریت محترم سایت وزین کرکان
باعرض سلام از مونتاژ نقشه گیلان بروی عکس و توضیحات داده شده
و همچنین قبول زحماتی که جهت نشر مطالب متقبل میشوید سپاسگزارم
باتشکرمجدد – پورقلی

باسلام و عرض خسته نباشید. عید شما هم مبارک( عید غدیر خم).
چند روزی قبل به سلمانی محل خود رفته بودم. یکی اهل آبکنار و دیگری اهل معاف است.
به بنده گفتند حدود ۵ ماه قبل در کرکان یا ساه خاله سر ۴ خمره طلا پیدا شده!!!
آیا خبر صحت دارد؟؟؟
توضیح و خبر دیگری هم هست؟؟؟ کدام خانه ؟؟؟
با تشکر

باسلام. یک ایده جدید!
ای کاش یک گروه وایبر با نام کرکان هم راه اندازی می شد! هدف تبادل سریعتر اطلاعات و محیط صمیمانه تر می باشد.
با تشکر

باسلام
سایت کرکان به یک سایت بین المللی تبدیل شده که مایه فخر و مباهات است و از حضرتعالی کمال امتنان و قدردانی می گردد.
فقط از فعالیت اصلی خود که پیرامون ” روستای کرکان و مردمان آن” کمی فاصله گرفته و بیشتر به معرفی کل گیلان و یا منطقه تبدیل شده که البته این هم ” خیلی خوب” است.
لکن در مورد کرکانی هایی که در سایر نقاط ایران و جهان پراکنده شده اند و یا به معرفی خانواده های آن و اینکه کجا هستند بیشتر بدانیم بد نیست!
البته افق دید شما خیلی بالا و عالی است و می دانم می خواهید از پرداختن به حاشیه و نکات جزئی خودداری نمایید.
با تشکر فراوان

باسلام، بله کاملا منطقی است. چشم، عکسهای قدیمی نیاز به اسکن و وقت دارد. اسکنر دارم انشاء الله وقت هم پیدا کنم خدمتان باشم.

با سلام و خسته نباشید ویژه به این همه زحمت وشما وسایت خوبی که دارید.من دانشجوی پژوهشگری هستم و به اطلاعات زیادی در زمینه یکی از روستاهای ایران دارم که روستای خودم آبکنار رو انتخاب کردم و از شما تقاضای کمک برای رسیدن به این مهم رو دارم.اطلاعاتی در مورد شیوه معیشت مردم این روستا میزان بیکاری و تعداد دانش آموزان این روستا،میزان بیکاری و مشکلات مردم آبکنار رو میخوام که حتما باید از یک فرد مطلع بدست بیارم وچون مسیرم دوره به آبکنار در این زمان دسترسی به اونجا ندارم.خواهش میکنم کمکم کنید.ببخشید از زیاد بودن متن پیام.تشکر.سیاوش

آدرس وب سایت هییت ورزشهای همگانی بندر انزلی

http://hamegani22.persianblog.ir