نویسندگان
تبلیغات
کد HTML تبلیغ
WELCOME

منطق الطیر

پس دیدیم که هریک از مرغان از روی جهل و نادانی و تنبلی عذری آوردند که این راه دراز را طی نکرده و خود را به خطر نیاندازند به هدهد گفتند ما مشتی پرنده ضعیف و ناتوان و بی پر و بال هستیم تو که از همه ما باسابقه تری بگو چگونه ما میتوانیم به سیمرغ برسیم و نسبت او با ما چیست؟ شاید اگر نسبتش ر ا با ما بدانیم رغبت ما برای دیدنش بیشتر گردد ما فکر می کنیم رابطه ما با او مثل رابطه مور و حضرت سلیمان است.
هدهد جواب داد: ای بی حاصلان عشق با بددلی جور درنمیآید سیمرغ وقتی پرده از رخ برداشت و رخش چون خورشید آشکار شد صد هزاران سایه از او برخاک افتاد و مرغان همه سایه او در روی زمین هستند اگر سیمرغ نمایان نمی شد و سایه اش روی زمین نمی تابید هیچ مرغی پدیدار نمی شد ( اشاره به ذات حق تعالی است که به روی زمین تجلّی نموده و انسان پدیدار گشته است ) اگر دیدن سیمرغ امکان ندارد برای اینست که دل مثل آینه منوّر نیست چون ما چشم سیمرغ بین نداریم خداوند دل را چون آینه ساخته تا جمال سیمرغ را در آینه دل ببینیم. چون مرغان قصٌه سیمرغ و نسبتش را با خود شنیدند عدهٌ زیادی از آنها یک صدا گفتند ما تا پای جان در این راه ایساده ایم تا به سوی سیمرغ پرواز کنیم ولی یک پیشوایی نیاز است تا ما را رهبری کند و درستش اینست که بین بزرگان قرعه کشی شود تا قرعه به نام هرکه افتاد او پیشوا و رهنما باشد و همه دراین راه به فرمان او باشیم و هرچه گفت اطاعت کنیم پس قرعه کشی انجام شد دوباره قرعه به نام هدهد عاشق افتاد، هدهد تاج برسر گذاشت و همه مرغان با او بیعت کردند که تا به سرمنزل مقصود با او باشند در این هنگام بلبل و قمری جلو آمده و چنان آوازی سر دادند که همه مرغان مست ومدهوش شدند یکی از سالکان جلو آمد و پرسید ای هدهد ما همه در یک رده هستیم تو چطور شناختت از ما بیشتر است؟ هدهد گفت من تنها به طاعت تکیه نکردم و مغرور نشدم فلذا باری تعالی در من نظر افکند و من شناختم نسبت به شما بیشتر شده است.
پس هدهد شروع به صحبت کرد و گفت برای رسیدن به سیمرغ ما هفت وادی درپیش داریم ( که همان هفت شهر عشق است ) اگر از این هفت وادی عبور کردیم به درگاه سیمرغ میرسیم ( به نظر عرفا و تصوّف بدیدار حق شتافتن یا به مرحله عین الیقین و حق الیقین رسیدن ) و چون کسی از آنجا برنگشته پس از بعد مسافت و چند و چون آن آگاه نیست و آن هفت وادی بشرح ذیل است: ( که عیناً بصورت شعر بیان می شود و سپس توضیحی درحدّ بضاعت داده میشود )
هست وادی طلب آغاز کار// وادی عشق است از آن پس، بی کنار
پس سیم وادیست آن معرفت // پس چهارم وادیست استغنی صفت
هست پنجم وادی توحید پاک // پس ششم وادی حیرت صعب ناک
هفتمین وادی فقرست وفنا // بعد از این روی روش نبود ترا
در کشش افتی، روش گم گردتت // گر بود یک قطره قلزم گردتت
اوّل وادی طلب: حالتی است که در دل سالک پیدا می شود و او را به جستجوی معرفت و تفحّس در کار حقیقت وامیدارد که طالب صاحب این حالت است و مطلوب هدف و غایت و مقصود سالک است.
دوّم وادی عشق: بزرگترین و سهمناک ترین وادی است که صوفی در آن قدم می گذارد عشق در تصوٌف مقابل عقل و فلسفه است بهمین مناسبت تعریف کاملی از آن نمی توان کرد. حضرت مولانا میفرماید: عقل در شرحش چو خر در گل بماند // شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
سوّم وادی معرفت: معرفت نزد علما همان علم است و هرعالم به حضرت حق همان عارف است و هر عارفی عالم، ولی در نزد عرفا معرفت حقیقتی است که خدا را به اسما و صفاتش می شناسند.
چهارم وادی استسغنی: یعنی بی نیازی یا رسیدن نفس به نداشتن نیاز به امیال دنیوی و ترک اغراض دنیوی است جهت تقرب به حضرت باری تعالی.
پنجم وادی توحید: یعنی علم داشتن به وحدانیّت و تجرید ذات الهی.
ششم وادی حیرت: یعنی سرگردانی و در اصطلاح اهل الله امریست که برقلوب عارفین در مواقع تامٌل و حضور و تفکر وارد می شود و حجابی می شود بر تامل و تفکرشان.
هفتم وادی فقر و فنا: فقر در اصطلاح عارفان با فقر دنیوی تفاوت دارد فقر در اینجا یعنی محتاج ترحّم و دستگیری خداوند بودن است، و فنا سقوط اوصاف مذموهه از سالک است و آن بوسیله کثرت ریاضت حاصل شود.
مرغان چون این بشنیدند همه باهم به پرواز درآمدند بطوریکه سایه شان تمام خشکی ها و دریاها را گرفته بود و راه زیادی را طی کردند (وادی طلب) در منزل اول عده زیادی از مرغان که زار و نزار شده و قدرت راه پیمودن نداشتند سرنهاده و مردند و بقیٌه به پریدن ادامه دادند پرندگان سال ها این راه طولانی را طی نموده و چه رنج ها که نکشیدند (وادی عشق و معرفت) عدٌه ای در دریاها غرق شدند بعضی ها در راه گم شدند بعضی ها در فراز و فرود کوه ها از تشنگی هلاک شدند عده ای از گرمای آفتاب پرهایشان سوخت و دل هایشان کباب شد، بعضی ها خوراک شیر و پلنگ شدند عدهٌ ای در بیابان های خشک تشنه لب از گرما تلف شدند بعضی ها در آرزوی دانه دیوانه شده و خود را کشتند بعضی ها سخت رنجور و ضعیف شده و قادر به ادامه راه نبودند بعضی ها به تماشای مناظر اطراف پرداخته و هدف را فراموش کردند عاقبت از صدهزارن مرغ، سی مرغ بی پرو بال و رنجور و دل شکسته چیزی دیدند بی وصف و صفت که بالا تر از عقل و ادراک و معرفت بود پس فرود آمدند.(وادی حیرت)
مدت ها در انتظار گذشت تا پرنده ای از طرف سیمرغ به دیدارشان آمد می بیند سی مرغ پرو بال سوخته و نیمه جان و حیران، از آنها می پرسد چرا اینجا هستید و از کجا آمده اید؟ گفتند ما از راه دور به دیدن سیمرغ آمده ایم هزاران مرغ بوده ایم همه دربین راه تلف شدند اکنون سی مرغ خسته و نزار هستیم و آرزوی دیدار سیمرغ را داریم (وادی استغنا) قاصد گفت سیمرغ پادشاه مطلق است شما مشتی پرنده حقیر در مقابل او چه ارزشی دارید که میخواهید او را ببینید پرندگان از شنیدن این سخن دل شکسته شدند و سرانجام در عشق سیمرغ بحالت مرگ افتادند.(وادی فقروفنا)
امّا لطف سیمرغ شامل حالشان می شود و فرستاده ای از طرف سیمرغ میآید و لوحی پیش رویشان می گذارد تا درآن بنگرند آنها می بینند هرچه در این راه گفته اند و انجام داده اند در این صفحه آمده است از خطاها و اشتباهاتشان شرمنده و خجل می شوند و در اثر این شرمندگی آنچه کرده اند از سینه شان پاک می گردد ناگهان آفتاب قرب سیمرغ در پیش چشمشان روشن میگردد و چهره سیمرغ را می بینند امّا آنچه نگاه می کنند خود را می بینند خطاب می آید چون شما تمام آلودگی های خود را پاک کرده اید مثل آینه منعکس کننده شمایل معشوق گشته اید. سرانجام آنان در سایه ای از نور خورشید ناپدید شده و محو میگردند.

ارسالی : آقای ولی الله پورقلی کپورچالی

منبع : سایت کرکان بندرانزلی

بازدید:2,788بار , ارسال شده در : 13ام مهر, 1394; ساعت : 5:58 ب.ظ
تعداد نظرات : ۲
مربوط به: ، ،
آرشیو مطالب
ارسال نظر جديد

  • ناهید گفته: ۰۹:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۹

    با سلامی گرم ،بسیارعالی بود ،متشکرم ،کار بسیار عالی هم انجام داده اید ، اینگونه مطالعات بسیار عرفانی است و انسان را با خواندنش به مسیر عرفانی هم سوق میدهد. بویژه در روزهای عرفانی محرم،با درود وسپاس فراوان ،بدرود

    • ولی الله پورقلی گفته: ۱۱:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۸/۳

      ناهید جان سلام
      از مطلبی که نوشته اید سپاسگزارم امّا کاربران همه این نظر را ندارند و زیاد استقبال نکردند در هر حال شما هیشه لطف دارید و متشکٌرم.

  • در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
    • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی یا گیلکی تایپ کنید.
    • نظرات در ارتباط با همین مطلب باشد در غیر اینصورت از « فرم تماس با مدیریت » استفاده کنید.
    • «مدیر سایت» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
    • از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور یم.
    • نظرات پس از تأیید مدیریت سایت منتشر می‌شود.



    جستجو
    مدیریت
    سایت کرکان بندرانزلی با دامنه
    www.kargan.ir
    نیز در دسترس می باشد.
    مرحوم تقی کرکانی خان قدیم کرکان

    روستای کرکان در منطقه جلگه ای و در کنار جاده کپورچال-آبکنار واقع شده دارای نسق 85 ساله (تاتاریخ 1363 شمسی)بوده و از نظر ثبتی جزء بخش 7 حومه انزلی و سنگ شماره 6 میباشد و مسافتش تا کپورچال 7 کیلومتر و تا انزلی 27 کیلومتر است . . .

    تبلیغات
    HTML
    محبوب ترین مطالب
    بازدید از سایت