نویسندگان
تبلیغات
کد HTML تبلیغ
WELCOME

 

 

آخرای شهریور بود وآماده رفتن به تهران .از جلوی مسجد که رد می شدم ناگهان اگهی ترحیمی را که روی دیوار درب ورودی مسجد بود دیدم ،به صورت گذرا اسم و عکس آشنا آمدو چون باید می رفتم فرصت برای پرس و جوی بیشتر نبود و متعجب از اینکه در این چند روز چرا متوجه اش نشده بودم یا اگر سری جهت فاتحه به اموات زده بودم زودتر متوجه می شدم،عذاب وجدانم بیشتر شد و اینکه کوتاهی کرده ام و برای فاتحه نرفته ام.تا دوباره آبان برگردم گاهاً یادش می افتادم هر چند دچار شک و دو دلی بودم که خودش بود یا نه.علی گفت حدست درسته اردشیر بود اعتیاد داشت و اصلاًمعلوم نبود از چی مرد من هم کاری به اینش ندارم که چه جوری مرد من به خاطرات گذشته رفتم و به این فکر می کنم که خاطره ها به یادم بیاد نه اینکه آدم سنگدلی هستم چاره چیه بیژن یکی دیگر از دوستان که به شدت معتاد و.. شده یادش اذیتم می کند تا این اردشیر که معلوم نبود در تهران چه کار می کند حتی یک بار در اواسط دهه هفتاد در شرکت دیگری بودم پیشم آمد تا برایش کاری پیدا کنم که نتوانسته بودم.درد این دوستان دوران گذشته که در جنگ ،تصادف ،اعتیاد و چند نفری با خودکشی از میان ما رفتند و گروه ما هرروز کوچک تر می شود .نه همکلاسی بودیم نه خانه هایمان نزدیک اما دورادور با توجه به نزدیکی خانه شان به دفتر اداره پست در منزل پورغلامی که من به خاطر پدرم زیاد به آنجا می رفتم می دانستم چند تایی برادرند و یک خواهر با پدری ژاندارم که مهاجر بودند و آمده بودند کپورچال و پا سوخته اینجا شدند و ماندند،یک برادر رفت آمریکا یکی معلم یکی کارمند ودوتایشان هم صیاد.
قبل از انقلاب اردشیر رفته بود تهران و در یک تولیدی مشغول کار بود و همانجا با دونفر دوست شد که بچه اتابک بودندوچند باری آوردشان کپورچال که با آنها آشنا شدیم و دوستیش با یکی از آنها به اسم فری تا موقع مرگش ادامه داشت .دوست و همسایه علی بود که یکی از بهترین دوستانم بود و هست که بعدش ما سه نفری یک گروه شدیم و روزهای خوش و شادی با هم داشتیم،هر چند اردشیر بچه شر و دعوایی بود و اصطلاحاً به گروه خونی من نمی خورد اما همه جور دوست و رفیقی داشتم که تجاربش در جاهایی از زندگی خیلی به دردم خورد که باعث تصمیم گیری درستم می شد.اوایل سال ۵۸ بود و شور انقلابی در مردم و نفرت از مالکین که مردم هر جائی را می گرفتند که متعلق به ثروتمندان بود دورش دیوار می کشیدن و تصاحب می کردند و وقتی اوضاع بهتر شد دیوارها فرو ریختند تا از این هرج و مرج جلوگیری شود.ما سه نفر هم کنار ساحل با فاصله ای طولانی از کپورچال محدوده ای را با کشیدن حصاری از چوب و سیم خاردار تصاحب کردیم چه دل خوشی داشتیمو یک الونک فکسنی هم آنجا ساختیم و آنجا به خیالمان شد مال ما فقط باید می رفتیم سندش را به نام می زدیم شوخی می کنم.حالیمان نبود ساحل مکان عمومی و اموال دولتی است نه مال و منال مستکبرین.حالا که نیست خدا رحمتش کنه که راه درست سیگار کشیدن را یادم داد تا ۳۳ سال بکشم تا اوایل فروردین امسال که توانسته ام دست از سرش بردارم و ترکش کنم.اردشیر گفت حالا که اینجا شد برای ما و بیکار هم که هستیم بیا ماهیگیری کنیم با سه تا تیوب و تخته و طناب قایق درست کردیم و تور خریدیم و چند تایی هم ماهی گرفتیم اما به فروختن نرسیدو مستقل بودن را تمرین می کردیم و بعداً به سرعت برق و باد اوضاع دگرگون شد جنگ ، سربازی ، مهاجرت و دور افتادن از همدیگر و بی خبری ها ناگزیر و شنیدن خبرهای ناگوار رفتن یکی یکی دوستان و در نوبت نشستن و مزه مزه کردن خاطره ها……
.
ارسالی : آقای رحیم احمدجوی کپورچالی
ایمیل نویسنده : rak40ea@yahoo.com
منبع: سایت کرکان بندرانزلی (www.karkan.ir)

بازدید:2,349بار , ارسال شده در : 17ام دی, 1391; ساعت : 6:28 ق.ظ
تعداد نظرات : ۰
آرشیو مطالب
ارسال نظر جديد
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی یا گیلکی تایپ کنید.
  • نظرات در ارتباط با همین مطلب باشد در غیر اینصورت از « فرم تماس با مدیریت » استفاده کنید.
  • «مدیر سایت» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور یم.
  • نظرات پس از تأیید مدیریت سایت منتشر می‌شود.



جستجو
مدیریت
سایت کرکان بندرانزلی با دامنه
www.kargan.ir
نیز در دسترس می باشد.
مرحوم تقی کرکانی خان قدیم کرکان

روستای کرکان در منطقه جلگه ای و در کنار جاده کپورچال-آبکنار واقع شده دارای نسق 85 ساله (تاتاریخ 1363 شمسی)بوده و از نظر ثبتی جزء بخش 7 حومه انزلی و سنگ شماره 6 میباشد و مسافتش تا کپورچال 7 کیلومتر و تا انزلی 27 کیلومتر است . . .

تبلیغات
HTML
محبوب ترین مطالب
بازدید از سایت