فرامرز شکوری به سال ۱۳۳۲خورشیدی در روستای آبکنار از توابع بندر انزلی بدنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش و نیز در تهران به پایان رساند. پس از اخذ دیپلم به استخدام آموزش و پرورش در آمد و درشهرستان صومعه سرا (روستای لارسر) به عنوان آموزگار به تدریس پرداخت.
وی در سال ۱۳۶۳موفق به اخذ لیسانس در رشته فلسفه و کلام از دانشگاه آزاد اسلامی کرج گردید. سپس در سال ۱۳۶۶ موفق شد در رشته ادیان و عرفان فوق لیسانس دریافت کند. شکوری پس از اخذ فوق لیسانس در دانشگاه آزاد اسلامی کرج و رشت و پیام نور و جهاد دانشگاهی بندر انزلی (علمی کاربردی ) به تدریس عرفان و آشنایی با ادیان بزرگ و دروس دیگر مشغول گردید. او به فارسی و زبان مادری اش ( گیلکی ) شعر می سراید. وی مجموعه شعر “از ابکنار تا کومه های تاسیان “که در سبک شعر سپید سروده و در سال ۱۳۹۰به چاپ رسیده است را در کارنامه ادبی خود دارد. وی هم اکنون سه مجموعه از آثارش به نامهای “یک صبح خنده رو”، “شادبودن قاعده است “ و“صدایی در شب تیره (مجموعه شعر)” آماده چاپ دارد. شکوری علاوه بر شعر در زمینه نقاشی رنگ روغن دستانی قوی دارد، او همچنین در زمینه تحقیق و تحلیل مقالات سیاسی، ادبی و فرهنگی بسیار پر کار است و تاکنون نوشته های زیادی از او در مطبوعات کشور و استان گیلان به چاپ رسیده است.
استاد شکوری متاهل و دارای ۴ فرزند و ساکن غازیان بندر انزلی است.
شعری از استاد فرامرز شکوری برای آبکنار
آبکنار از آنچه نیست بلندتر سخن میگوید
پیشکش به مهرداد عزیزم که مانند پیمان شیفته ی سرود باران آبکنار است
آبکنار خاک است
اما خاککی بیخته
آبکی دور ریخته
نه زیر پا را از وی دردی
ونه پشت پا را از او گردی
آبکنار شعر است
شعر, حادثه ایست که در آبکنار روی میدهد
این سرزمین کوچک از تبار درختان سپیدار است
و از دیر باز عادت به باد و باران و آب و پنجره ی باز داشته
و آوازهای زخمی بیشمار ماهیان را شنیده
آبکنار در همه چیز و همه جا حضور دارد
دوستدار شادی وعاشق آزادی است
برای یک انسان آبکناری شاد بودن قاعده است
وشاد زیستن آیین اش و فارغ از” کفرودین” دین اش
حالا بخشی از راز بقای آبکنار را باید
در روشنی
در دانایی
در محبت ورزیدن
ودر فولکلورش سراغ کرد
آبکنار چهار قرن پیش در کنار آب جای گرفت
هرگز به غار خویش نرفت
راهها پیمود و پرسشها کرد
مانند پرسشهایی که انسان در باره ازل و ابد وچیستی هستی دارد
این پرسشهای پاسخ ناپذیر و پایان ناپذیربه گوهر
و ذات مردانی از تبار بهار آبکنار تعلق دارد
آبکناردریاست
این دریا هرگز لب به ماهیان خود نمیزند
برای دریا فرقی نمیکند که با پاک سر و کار دارد
یا نجس
که آیا این سگ آبی است
یا ماهی سفید ویا قزل الایان
چرا که بخشندگی اش
بیشتردر شویندگی اش تجلی میکند
بی آنکه خو پلید ونجس شود
( کی شود دریا ز پوز سگ نجس )
آبکنارآفتاب است
گرمی میبخشد
نور میپاشد
نورش به جنگ سیاهیها میرود
و خود
لحظه ای در نور پاشی درنگ و تردید نمی کند
وگرنه خاموش میشود
آبکنار عاشق است
وعشق هم
و معشوق نیز
و طالب عشق و احساس و حتی
یک لحظه سوز را با صد سال عبادت
برابر نمیدارد
آبکنار
هم قهر و هم مهرعشقان اش را دوست میدارد
اینک دردیست در دلش
و سری ست در سینه اش
فرامرز زمستان۱۳۹۰
منبع: سایت آبکناری
گردآورنده: سایت کرکان بندرانزلی
بآبکنار از آنچه نیست بلندتر سخن میگوید
آبکنار خاک است
اما خاککی بیخته
آبکی دور ریخته
نه زیر پا را از وی دردی
ونه پشت پا را از او گردی
تشکر می کنیم از طرف جمعی از جوانان ابکنار که پیشکسوتان هنرمندان و اساتید دلسوخته روستایمان را یادی می کنید .
نیما شکوری (دانشجوی دکترای تخصصی اموزش زبان انگلیسی زاده ابکنار)