نویسندگان
تبلیغات
کد HTML تبلیغ
WELCOME

دوران نقاهت(۱۴)
.. سر ظهر بود که لنگ لنگان و عصا به دست به مقر گروهان ارکان- دسته بهداری رسیدم . دوستان و علی الخصوص فرماندهانم با دیدن من متعجب پرسیدند با این وضع اینجا چکار میکنی؟و بعد از اینکه مشخص شد با داشتن ۱۰روز استراحت پزشکی به منزل نرفته و به خط برگشته ام برخی تشویقم کردند و از این عملم به نیکی یاد و عده ای دیگر با متلک و تیکه انداختن اینکار را خود شیرینی و… نامیدند اما برایم خودم علت روشنی داشت.(استحقاق تشویق یا تحقیر شدن عملم با خداست واوست که از ضمیر انسانها آگاه است) بالاخره فرماندهاندستهبعد از اطمینان از تصمیم من برای ماندن در منطقههمان شب تصمیم گرفتند برای گذراندن دوران نقاهت به یک خط عقب تر نزد قایقرانان که کنار رودخانه کرخه مستقر بودند بروم، علیرغم راه پیدا کردن وسائط نقلیه به این سوی رودخانه کماکان خیلی از اقلام تدارکاتی ما از جمله غذا و انتقال مجروحین و شهدا بوسیله قایق از روی کرخه انجام میشد. واین امر دلایل مختلفی از جمله دور بودن پل پایین دستی و همچنین نا امنی مسیر بود. صبح روز بعد با برداشتن لوازم شخصی به اتفاق احمد به کنار رود رفتم .احمد به سربازان سنگر که به قایقرانان معروف بودند مرا معرفی کرد و گفت قرار شده نادر دو هفته پیش شما بماند تا ضمن کمک به انتقال مجروحین دوران نقاهتش را بگذراند. با برگشتن احمد و ساعتی بعد با دیدن مناظری سخت از این تصمیم پشیمان شدم. (بهخاطر احترام به همشهریان سربازان اسمی از آنها و محل تولدشان نخواهم برد) متاسفانه هر سه نفر آنها اعمالی مرتکب می شدند که در شان یک سرباز و آن هم سرباز ارتش جمهوری اسلامی نبود.ازآنجاییکه شرح اعمال و اقدامات این سربازان احتمال اینکه خدای ناکرده موجب وهن و تضییع اجور سایر رزمندگان که با خلوص نیت و دلاورانه و ایثار از کیان اسلامی خویش دفاع نموده اند میشود ، خودداری کرده و به نوعی دچار خود سانسوری میگردم. به همین علت بلافاصله خواستم به دسته برگردم اما با وضعیتم امکان نداشت، منتظر آمدن یکی از خودروهای دسته شدم آن روز این اتفاق نیفتاد و خودرویی به لب رودخانه نیامد صبح روز بعد تقی با آمبولانس یک مجروح را برای انتقال آورد، بعد از انتقال مجروح به آنطرف رودخانه، موضوع را با تقی در میان گذاشتم و گفتم میخواهم باهاش برگردم ولی تقی قبول نکرد و گفت سرگروهبان ناراحت میشه صبر کن من قضیه را به سر گروهبان خواهم گفت(تا یادم نرفته باید بگویم اسماً ستوان محبی فرمانده دسته ما بود ولی همه تصمیماتتوسط استوار نادعلی که سر گروهبان دسته و اهل پل سفید(قائمشهر)بود گرفته میشد وحرف اول و آخر را ایشان میزد) ایام مورد نظر که ماه مبارک رمضان هم بود و سربازان اغلب به خاطر شرایط سخت منطقه و فتوای امام خمینی (ره)که روزه گرفتن را برای سربازان واجب ندانسته بود، روزه نمی گرفتند. برخی با همه سختی روزه میگرفتند ولی سایرین علیرغم اینکه روزه نمی گرفتند و لی از خوردن و آشامیدن علنی خودداری میکردند هر چند به کسی بابت خوردن و آشامیدن خرده گرفته نمی شد. عصر همان روز استوار نادعلی به اتفاق سرباز تقی نظری به نزد من آمدند و قضیه را جویا شد و در پاسخ من که ازایشانخواستم با برگشتن من به مقر دسته موافقت کنند،گفتند

این عکس دو روز قبل از آغاز عملیات فتح المبین گرفته شده شهید استوار یکم داریوش نادعلی نفر سوم از سمت چپ هستند.
سایر نفرات عکس از راست به چپ ایستاده محمد نشاطی، من، سعید روا، علی رایجی، مجید رزاقی، گروهبان توکلی، محمد اعظم، حمید درکی، شهید نادعلی، یزدان یعقوبی، شهید ثابت قدم
ردیف نشسته امیدی، خطیب، قاسمی، یوسفی، ملاری، سربازی اهل رشت که نامش را فراموش کرده ام.

همینجابمان من با فرمانده این سربازها صحبت میکنم. اما ایکاش این کار را نمیکرد چون با مطرح شدن مسئله با فرمانده آنها قضیه بدتر شد و بهتر نشد ضمن اینکه رفتار آنها بامن خصمانه شده و با بهانه کردن هرچیزکوچکی سر خری درست می کردند و من اغلب اوقات بخاطر اینکه ازفضای مسموم سنگر مورد نظر فاصله بگیرم وقت خود را کنار رودخانه با شنا کردن و یا پرسه زدن در ساحل رودخانه سپری میکردم هر چند این کار مخاطرات زیادی در پی داشت چون لب رودخانه اغلب زیر آتش خمپاره و توپخانه دشمن بود و به طور متوسط هر ساعت چند گلوله به اطراف اصابت میکرد ولی من ترجیح میدادم خطرات احتمالی را بپذیرم و کنار آنها نباشم خلاصه اینکه در روز دوازدهم حضور من در آنجا اتفاقی افتاد که ایکاش زودتر میافتاد. غروب آن روز که مصادف با شب قدر و شب شهادت امیر المومنین حضرت علی(ع)بود. در غروب بیستم ماه مبارک رمضان دخالت و اعتراض من به حرکات غیر منطقی و دور شان یک رزمنده آنها موجب درگیری فیزیکی بین ما شده و البته بهانه ای برای من که از این فرصت استفاده کرده و صبح روز بیست و یکم ماه مبارک با جمع کردن لوازم شخصی به دسته بهداری مراجعت کنم…

.
نویسنده: نادر وطن خواه تربه بر
ایمیل نویسنده:nader.torbehbar@yahoo.com
وبلاگ نویسنده:torbehbar.blogfa.com
منبع: سایت کرکان بندرانزلی (www.karkan.ir)

آرشیو مطالب
ارسال نظر جديد
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی یا گیلکی تایپ کنید.
  • نظرات در ارتباط با همین مطلب باشد در غیر اینصورت از « فرم تماس با مدیریت » استفاده کنید.
  • «مدیر سایت» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور یم.
  • نظرات پس از تأیید مدیریت سایت منتشر می‌شود.



جستجو
مدیریت
سایت کرکان بندرانزلی با دامنه
www.kargan.ir
نیز در دسترس می باشد.
مرحوم تقی کرکانی خان قدیم کرکان

روستای کرکان در منطقه جلگه ای و در کنار جاده کپورچال-آبکنار واقع شده دارای نسق 85 ساله (تاتاریخ 1363 شمسی)بوده و از نظر ثبتی جزء بخش 7 حومه انزلی و سنگ شماره 6 میباشد و مسافتش تا کپورچال 7 کیلومتر و تا انزلی 27 کیلومتر است . . .

تبلیغات
HTML
محبوب ترین مطالب
بازدید از سایت